(قسمت اول)
توافق دفاعی اخیر میان پاکستان و عربستان سعودی تنها یک سند همکاری دوجانبه نیست، بلکه بُعدی تازه به سیاست منطقهای افزوده است. این توافق در شرایطی صورت گرفته است که جهان با تغییرات سریع در موازنههای جهانی روبهروست و هر کشور برای تثبیت جایگاه خود در تلاش است. اقدام مشترک پاکستان و عربستان پیام روشنی برای جامعه جهانی دارد که کشورهای منطقه اکنون آمادهاند با حفظ استقلال و منافع ملی خویش تصمیمگیری کنند. روابط پاکستان و عربستان ریشه های عمیقی در تاریخ دارد. پاکستان همواره عربستان را دوست نزدیک و حامی خود دانسته و عربستان نیز در سخت ترین لحظات از پاکستان پشتیبانی کرده است. اما این بار این رابطه با توافق دفاعی به سطحی تازه ارتقا یافته است؛ سطحی که نه تنها برای امنیت دو کشور مهم است، بلکه جهتگیری راهبردی کل منطقه را نیز تعیین خواهد کرد. طبیعی است که پس از این توافق، در محافل هندی نگرانی پدید آید. هند در سالهای اخیر کوشیده بود به عربستان نزدیک شود. دولت مودی با سرمایهگذاریهای میلیاردی، قراردادهای بزرگ نفتی و گسترش روابط تجاری، توجه ریاض را به سوی خود جلب کند. اما هنگامی که رشته اصلی همکاری دفاعی به دست پاکستان افتاد، آرزوهای دهلی نقش بر آب شد.
رسانهها و اندیشکدههای هندی واکنش تندی به این توافق نشان دادهاند. تحلیلگران بر این باورند که اگر عربستان همکاری دفاعی با پاکستان را تقویت کند، رؤیای هژمونی هند در جهان عرب پایان خواهد یافت. دهلی بیم آن دارد که پاکستان با استفاده از منابع عربستان توان دفاعی خود را چند برابر کند و برتری هند را به چالش بکشد. همچنین گفته میشود این توافق موجب خواهد شد عربستان به پشتوانه راهبردی پاکستان بدل شود، که برای هند ضربهای جدی است. در این بستر، سفر شهباز شریف به آمریکا اهمیتی دوچندان یافته است. نخستوزیر پاکستان در زمانی به واشنگتن رفته که جایگاه جهانی اسلامآباد به اوج تازهای رسیده است. دیدار احتمالی با ترامپ فرصتی است که پاکستان بتواند مواضع خود را بیواسطه با رهبری آمریکا در میان بگذارد. هرچند ترامپ به سرسختی و تصمیمات غیرمنتظره مشهور است، اما نمیتواند اهمیت پاکستان را نادیده بگیرد. آمریکا در زمینه افغانستان، خاورمیانه، مسیرهای انرژی و جنگ علیه تروریسم به پاکستان نیاز دارد. اگر شهباز شریف در دیپلماسی خود بتواند این تصویر را تقویت کند که پاکستان شریک مسئول و اجتنابناپذیر است، جایگاه دیپلماتیک اسلامآباد بیش از پیش مستحکم خواهد شد.
حضور پاکستان در مجمع عمومی سازمان ملل نیز در همین راستا اهمیت ویژهای دارد. این فرصتی است تا پاکستان جهان را متوجه کند که مسئله کشمیر همچنان حلنشده باقی مانده، ظلم و ستم هند قابل چشمپوشی نیست، آینده افغانستان بدون پاکستان ناقص است و رؤیای کریدورهای انرژی و تجارت نیز بدون نقش پاکستان تحقق نخواهد یافت. اندیشکدهها و رسانههای جهانی نیز ناگزیرند بپذیرند که پاکستان به یکی از بازیگران تعیینکننده در سطح جهانی بدل شده است. اما پرسشی اساسی وجود دارد: آیا این موفقیتها ماندگار است یا موقتی؟ تجربهٔ گذشته نشان میدهد که پاکستان بارها به طور مقطعی مورد توجه قرار گرفت و سپس کنار گذاشته شد. گاهی در جنگ علیه شوروی، گاهی در مبارزه با تروریسم، اما به محض آنکه اهداف قدرتهای جهانی تحقق یافت، پاکستان با انزوا و مشکلات روبهرو گردید. امروز نیز این نگرانی وجود دارد که اگر پاکستان بر ضعفهای داخلی خود غلبه نکند، این دستاوردها از میان خواهد رفت. چالش اصلی پاکستان تقویت اقتصاد است. اگر بنیانهای اقتصادی ضعیف بماند، هیچ توافق دفاعی یا موفقیت دیپلماتیک نمیتواند پایدار باشد. همچنین ثبات سیاسی و همبستگی ملی ضرورتی انکارناپذیر است. جهان تنها کشورهایی را جدی میگیرد که مستحکم باشند. اگر پاکستان این عوامل را محقق سازد، بیشک موفقیتها پایدار خواهد بود؛ وگرنه چیزی جز نعمتی موقت نخواهد بود.
در سطح جهانی، اثرات این توافق و تحرکات دیپلماتیک پاکستان نیز آشکار است. آمریکا، چین، اروپا و جهان عرب همگی به این واقعیت اذعان میکنند که بدون پاکستان هیچ سیاستی در منطقه به نتیجه نخواهد رسید. کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) با پکن، سرمایهگذاری احتمالی با آمریکا، همکاری دفاعی با عربستان و بهبود روابط با ایران، همگی پاکستان را به پلی بدل کرده است که نه تنها شرق و غرب را به هم متصل میکند، بلکه جهان اسلام را نیز به قدرتی تازه مجهز میسازد. وضعیت افغانستان، صلح ایران و عربستان، مشکلات داخلی هند و قدرتگیری چین همگی پاکستان را به مرکز توجه بدل کردهاند. پرسش این است که پاکستان چگونه از این فرصت بهره خواهد گرفت؟ اگر با دوراندیشی و حکمت عمل کند، این تحولات سرآغاز دورانی تازه برای کشور خواهد بود.
توافق دفاعی پاکستان و عربستان تنها محدود به این دو کشور نخواهد بود، بلکه بازتاب آن در سراسر منطقه و سیاست جهانی احساس خواهد شد. برای هند، این توافق کمتر از یک شوک نیست؛ چراکه دهلی سالها کوشیده بود روابط خود را به شراکت راهبردی با ریاض ارتقا دهد. دولت مودی طرحهای سرمایهگذاری بزرگی در عربستان آغاز کرد، با اعزام گستردهٔ کارگران خود به کشورهای خلیج پیوند اقتصادی ایجاد کرد و در بخش انرژی قراردادهای عظیمی بست. اما هنگامی که روشن شد عربستان در حوزهٔ دفاعی پاکستان را برگزیده، سیاستگذاران هندی دریافتند که همه تلاشهایشان ممکن است بیثمر گردد. این وضعیت مشکلات داخلی هند را بیش از پیش آشکار میسازد. هند اکنون درگیر بحران سیاسی و فشار اقتصادی جدی است: اعتراضات کشاورزان، افزایش خشونت علیه اقلیتها، رکود اقتصادی و بیکاری دولت مودی را تضعیف کرده است. در چنین شرایطی، همکاری دفاعی پاکستان و عربستان برای دهلی کابوسی هولناک است. رسانهها و تحلیلگران هندی آشکارا میگویند اگر این همکاری تعمیق یابد، هند برای حفظ نفوذ منطقهای خود با دشواری روبهرو خواهد شد.
در همین راستا، سفر شهباز شریف به آمریکا اهمیتی ویژه دارد. در واشنگتن این تصور تقویت میشود که پاکستان در حال دادن بُعدی تازه به سیاستهای خود است و بار دیگر نقش محوری در منطقه یافته است. این برای آمریکا نیز آزمونی دشوار است؛ زیرا واشنگتن از یکسو میخواهد از هند در برابر چین بهره گیرد و از سوی دیگر نمیتواند اهمیت پاکستان را نادیده بگیرد. نقش پاکستان در امور افغانستان، سیاست خاورمیانه و مسیرهای انرژی بهقدری حیاتی است که آمریکا گزینه نادیده گرفتن آن را ندارد. دیدار احتمالی با ترامپ میتواند فرصتی تعیینکننده برای پاکستان باشد. هرچند شخصیت غیرقابلپیشبینی ترامپ بر همگان روشن است، اما او همواره به دنبال معامله است. اگر شهباز شریف بتواند او را متقاعد کند که پاکستان نه تنها برای امنیت منطقه، بلکه برای تجارت جهانی و تعادل انرژی نیز ضروری است، این دیدار نتایجی به سود پاکستان خواهد داشت. نزدیکی دوبارهٔ آمریکا با پاکستان ضربهای دیگر برای دهلی خواهد بود.
حضور پاکستان در مجمع عمومی سازمان ملل نیز در همین زمینه اهمیت دارد. این تریبون فرصتی است تا پاکستان سیاست خارجی خود را در سطح جهانی عرضه کند و نشان دهد که اکنون تنها بازیگر منطقهای نیست، بلکه بخشی از موازنه جهانی است. مسئلٔ کشمیر، وضعیت افغانستان، مبارزات مردم فلسطین و آینده کریدورهای انرژی همگی موضوعاتیاند که پاکستان میتواند در سخنرانیها و فعالیتهای دیپلماتیک خود مطرح سازد. ضروری است که جهان بداند پاکستان نه تنها برای دفاع از خود، بلکه برای صلح و توسعهٔ جهانی نیز مصمم است. اما باز هم پرسش اصلی پابرجاست: آیا این موفقیتها پایدار خواهند بود؟ تاریخ میآموزد که قدرتهای جهانی بارها از پاکستان بهره برده و سپس آن را تنها گذاشتهاند. پس از جنگ با شوروی، پاکستان با مشکلات فراوان روبهرو شد. در جنگ علیه تروریسم نیز با وجود ایفای نقش محوری، از وعدههای دادهشده بهرهمند نشد. این خطر امروز نیز وجود دارد. توافق دفاعی با عربستان و نزدیکی احتمالی با آمریکا تنها زمانی میتواند ماندگار باشد که پاکستان سیاستهای داخلی خود را اصلاح کند.[1]
(قسمت پایانی)
پاکستان باید پیش از هر چیز بر اقتصاد خود تمرکز کند. بدون ثبات اقتصادی، هیچ موفقیت دفاعی یا دیپلماتیکی پایدار نخواهد بود. اگر اقتصاد ضعیف بماند، جهان پاکستان را نه یک شریک، بلکه یک بار اضافی تلقی خواهد کرد. همچنین تقویت ثبات سیاسی و روند دموکراتیک ضروری است. اگر در سیاست داخلی آشفتگی حاکم باشد، این دستاوردهای دیپلماتیک دوام نخواهد داشت. جهان تنها کشورهایی را جدی میگیرد که متحد و مستحکم باشند. در سطح جهانی، نقش فزایندهٔ پاکستان نیز اکنون آشکار شده است. چین و آمریکا هر دو میکوشند اسلامآباد را نزدیک خود نگه دارند. کریدور اقتصادی «CPEC » با چین، به پاکستان جایگاهی محوری در اقتصاد منطقه داده است. از سوی دیگر، آمریکا به این نتیجه رسیده است که بدون پاکستان نه در افغانستان به صلح دست مییابد و نه در خاورمیانه میتواند سیاستهای خود را موفق سازد. به همین دلیل واشنگتن و پکن هر دو قادر به نادیده گرفتن اسلامآباد نیستند. اروپا نیز به اهمیت پاکستان پی برده است. کشورهای اروپایی که با کمبود انرژی مواجهاند، میدانند پاکستان پلی است که آسیای مرکزی و خاورمیانه را به هم متصل میکند. اگر پاکستان تقویت شود، اروپا به مسیر و فرصتهای تازهای دست خواهد یافت. از همین رو اندیشکدههای اروپایی نیز به دقت تحولات پاکستان را دنبال میکنند و دربارهٔ نقش آیندهٔ آن بحث مینمایند. شرایط منطقهای نیز به این دستاوردهای دیپلماتیک پیوند خورده است. حکومت طالبان در افغانستان، صلح ایران و عربستان، مشکلات داخلی هند و افزایش قدرت چین همگی عواملی هستند که پاکستان را به مرکز توجه بدل کردهاند. این امر برای پاکستان هم فرصت است و هم آزمون. اگر تصمیمات عاقلانه اتخاذ شود، موفقیت پایدار خواهد بود؛ اما اگر اشتباهات گذشته تکرار گردد، همه چیز موقتی خواهد بود.
توافق دفاعی میان پاکستان و عربستان نشاندهندهٔ این واقعیت است که توازن قدرت در جهان تغییر کرده و کشورهای منطقه قادرند تصمیمات خود را مستقلانه بگیرند. این توافق زمانی صورت گرفت که هند خود را شریک اصلی جهان عرب میپنداشت. در دهلی چنین تصوری شکل گرفته بود که عربستان و سایر کشورهای خلیج، پاکستان را کنار گذاشته و به هند نزدیک شدهاند. اما انتخاب اسلامآباد از سوی ریاض در عرصهٔ دفاعی، همه را شگفتزده کرد. این اقدام برای هند شوکی بزرگ بود، چرا که میداند همکاری دفاعی پاکستان و عربستان میتواند توازن قدرت منطقه را دگرگون سازد. در شرایطی که اوضاع داخلی هند آشفته است – افزایش خشونت علیه اقلیتها، اعتراض کشاورزان، رکود اقتصادی و بیکاری – همکاری رو به گسترش پاکستان و عربستان، دردسری تازه برای دهلی است. رسانههای هندی آشکارا مینویسند که این توافق «سرنوشت ساز» است و اگر روابط تعمیق یابد، هند برای حفظ جایگاه منطقهای خود با دشواری جدی روبهرو خواهد شد. دهلی بیم دارد که پاکستان با اتکا به منابع و حمایت عربستان، توان دفاعی خود را چند برابر کند و برتری هند را به چالش بکشد.
در چنین پسزمینهای، سفر شهباز شریف به آمریکا اهمیت بیشتری یافته است. در واشنگتن این برداشت تقویت شده که پاکستان بار دیگر به محور سیاست منطقه تبدیل میشود. آمریکا سالها کوشید هند را به عنوان متحد راهبردی خود در برابر چین تقویت کند، اما واقعیت آن است که بدون پاکستان، اهداف واشنگتن تحققپذیر نیست. صلح در افغانستان، ثبات خاورمیانه و امنیت کریدورهای انرژی، همگی مسائلیاند که بدون پاکستان امکانپذیر نخواهند بود. اگر شهباز شریف بتواند از این فرصت بهره گیرد و ترامپ یا دیگر رهبران آمریکا را متقاعد سازد که همهٔ این اهداف بدون پاکستان غیرممکن است، این موفقیتی بزرگ برای اسلامآباد خواهد بود. خلقوخوی غیرقابل پیشبینی ترامپ نیز برای پاکستان یک فرصت است. او به تصمیمات ناگهانی مشهور است و اگر دریابد که انتخاب پاکستان به منفعت اوست، میتواند به سوی توافقی تازه حرکت کند. چنین توافقی برای پاکستان در هر دو عرصهٔ اقتصادی و دفاعی سودمند و برای هند ضربهای جدی خواهد بود. دهلی به واشنگتن تکیه کرده است، اما اگر آمریکا به اسلامآباد نزدیک شود، این بزرگترین ناکامی دولت مودی خواهد بود.
حضور پاکستان در مجمع عمومی سازمان ملل نیز بخشی از همین روند است. این تریبون به اسلامآباد امکان میدهد مواضع خود را در سطح جهانی مطرح کند. مسئلهٔ کشمیر که زخمی کهنه است و پاکستان حق دارد آن را در برابر جامعهٔ جهانی بازگو کند. همچنین مبارزهٔ ملت فلسطین نیز موضوعی است که اسلامآباد میتواند از طریق آن به جهان یادآور شود که حقوق مسلمانان قابل چشمپوشی نیست. افغانستان نیز همچنان موضوعی اساسی است، چرا که همه میدانند صلح در آنجا بدون پاکستان ناممکن است. طرح موضوع کریدورهای انرژی و مسیرهای تجاری نیز ضروری است تا جهان دریابد که بدون پاکستان، رؤیای توسعه ناتمام خواهد ماند. با این حال، همهٔ این موفقیتها تنها زمانی پایدار خواهند بود که پاکستان بر مشکلات داخلی غلبه کند. ضعف اقتصادی بزرگترین مانع است. اگر پاکستان اقتصاد خود را تقویت نکند، جهان آن را باری سنگین خواهد دانست. همچنین ثبات سیاسی ضرورت حیاتی دارد. اگر در کشور اختلاف و آشفتگی ادامه یابد، هیچ قدرت جهانی پاکستان را جدی نخواهد گرفت. انسجام ملی و هماهنگی میان نهادها همان عواملیاند که میتوانند این دستاوردهای دیپلماتیک را ماندگار سازند.
قدرتهای بزرگ جهان نیز اکنون دریافتهاند که نادیده گرفتن پاکستان ممکن نیست. چین از طریق کریدور اقتصادی CPEC، پاکستان را به پلی میان آسیا، خاورمیانه و اروپا بدل کرده است. آمریکا نیز میداند که سیاستهایش بدون پاکستان موفق نخواهد شد. از همین رو واشنگتن و پکن هر دو ناگزیرند اسلامآباد را بخشی جداییناپذیر از راهبردهای خود بدانند. اروپا نیز به اهمیت پاکستان پی برده، زیرا در شرایط کمبود انرژی به مسیرهای تازه نیاز دارد و پاکستان پلی است که آسیای مرکزی و خلیج را به هم متصل میسازد. مجموعه شرایط منطقهای نیز به سود پاکستان است. با وجود حکومت طالبان، نقش اسلامآباد در تلاشهای صلح افغانستان اساسی است. صلح ایران و عربستان تنشها را کاهش داده و در این روند، دیپلماسی پاکستان نیز سهمیم بوده است. مشکلات داخلی هند دهلی را تضعیف کرده و افزایش قدرت چین نقشهٔ منطقه را دگرگون ساخته است. همهٔ این عوامل پاکستان را در مرکز توجه قرار دادهاند. این فرصتها در عین حال آزمونی بزرگ برای پاکستان است. اگر اشتباهات گذشته تکرار شود، اقتصاد نادیده گرفته شود و اختلافات سیاسی افزایش یابد، این دستاوردها گذرا خواهد بود. اما اگر تصمیمات خردمندانه اتخاذ گردد، وحدت ملی تقویت شود و اقتصاد مستحکم گردد، همهٔ این موفقیتها پایدار خواهد شد. اکنون زمان تصمیمگیری سرنوشتساز برای پاکستان فرا رسیده است. این لحظهای است که اسلامآباد میتواند نشان دهد تنها یک قدرت دفاعی نیست، بلکه کشوری مسئول، باثبات و رو به توسعه است. این همان فرصتی است که پاکستان میتواند جایگاه خود را در سطح جهانی تثبیت کند و به جهان بفهماند که تصمیمات آینده بدون مشارکت پاکستان ممکن نخواهد بود.[1]
منابع:
نظر شما